اگر در خانواده ای ناکارآمد بزرگ شده اید چه باید کرد؟

دراین زمینه از متخصصین روانشناس و روانپزشک در پلتفرم هوشمند هوکات به طریق مشاوره روانشناسی آنلاین از سراسر جهان بهره مند شوید.

نوشته شده توسط روسانا اسنی، درمانگر زوج و خانواده درمانگر، توسط تیم تحریریه هوکات
هیچ خانواده ای کامل نیست! همه خانواده ها سطحی از اختلال را تجربه می کنند. با این حال، اکثر آنها با وجود آن، به خوبی خانواده و روابط را مدیریت می کنند. شدت هایی از اختلال عملکرد وجود دارد. سلامت روانی و جسمی خانواده گاهی اوقات تعیین می کند که کجا در آلارم ناکارآمدی ثبت شود. برخلاف سریال های تلوزیونی خانواده هایی با 6 فرزند که هرکدام درگیر نوعی مشکل از خشم گرفته تا اعتیاد نمی توانند بدون مشکل و با روابط خوب کنار هم زندگی کنند. در زندگی واقعی، چنین ترکیبی از خانواده‌ احتمالاً با چالش‌های جدی و اغلب غیرقابل‌غلبه مواجه می‌شوند. معمولاً چنین خانواده هایی به طلاق و فروپاشی ختم می شوند.

بررسی پویایی خانواده

برای تعیین سطح اختلال عملکرد خانواده، بررسی پویایی آن مهم است. آیا تضاد درونی فلج کننده ای وجود دارد، مانند رقابت شدید خواهر و برادر، درگیری والدین و/یا کودک؟ آیا خشونت خانگی، بیماری روانی یا سوء استفاده جنسی وجود دارد؟ شاید تعارضی خارج از محیط خانواده باشد، مانند اعتیاد به مواد مخدر و/یا الکل، بیکاری، قمار، یا حتی روابط خارج از ازدواج؟ همه این تعارضات، چه درونی و چه بیرونی، به طور چشمگیری بر کانون خانواده تأثیر می گذارد و باعث اختلال در عملکرد مادام العمر قابل توجهی برای اعضای آن می شود.

نقش های ناکارآمد خانواده

تقریباً در تمام خانواده‌های ناکارآمد، نقش‌های مختلفی توسط اعضای آن برای کمک به بقای خانواده بر عهده گرفته می شود. بیایید نگاهی به برخی از این نقش ها بیندازیم.
فداکار
فداکار است و نقش حفاظتی را بر عهده می گیرد. هر چقدر هم که اوضاع بد باشد، هر کاری که لازم است برای رسیدگی به امور خانواده انجام می دهند. به عنوان مثال، در خانواده ای که معتاد به الکل یا مواد مخدر است، فداکار کسی است که پس از اینکه پدرشان مست به خانه آمد، قطعات را برمی دارد. آنها از اعضای مشکل دار خانواده در برابر عواقب رفتار بدشان محافظت می کنند. آنها همیشه امیدوارند که بتوانند حرفی بزنند یا کاری انجام دهند که باعث شود والدین معتادشان از انجام کاری که انجام می دهند دست بردارد. این بسیار استرس زا و بدیهی است که یک موقعیت باخت-باخت است. در واقع، آنها با محافظت از والدین معتاد خود، فضایی راحت را برای آن والدین ایجاد می‌کنند و ترک هر چیزی را برای معتاد دشوارتر می‌کنند.
قهرمان
این عضو خانواده، معمولاً اولین فرزند، می تواند به عنوان نشان خانواده در نظر گرفته شود. آنها مطمئن می شوند که همه چیز برای افراد بیرون از خانواده خوب به نظر می رسد. قهرمان تمایل به برتری دارد و همیشه در اوج بازی خود است. این قهرمان می داند که اگر او خوب به نظر برسند، خانواده آنها نیز همینطور خواهند بود. اغلب، آنها حتی وجود مشکل را انکار می کنند. همانطور که می توانید تصور کنید، حفظ یک خانواده ناکارآمد و خوب به نظر رسیدن یک کار سخت است که باعث فشار و درگیری درونی زیادی می شود.


آیا مشاوره خانواده و یا مشاوره فردی می تواند به شما در حل اختلاف ها کمک کند؟ با صحبت کردن با یک متخصص در هوکات قدم بزرگی در سلامت روان خود بردارید.


دردسرساز
دردسرساز “گاو پیشانی سفید” خانواده است. آنها معمولاً فرزند وسط هستند. آنها کسانی هستند که دائماً دچار مشکل می شوند و گاهی اوقات از مدرسه تعلیق می شوند، دستگیر می شوند، پرخاشگری می کنند و… همان طور که از نامش پیداست، دردسرساز مقصر همه چیزهایی است که در خانواده رخ می دهد. در بسیاری از موارد، اگر «دردسرساز» عمل خود را درست کند یا موفق به فرار شود، به احتمال زیاد یکی دیگر از اعضای خانواده نقش او را بر عهده می‌گیرد.
کودک گمشده
کودک گمشده، که گاهی اوقات از او به عنوان “آرام” یاد می شود، در میان این بین گم می شود. با توجه به مقاله ای در Solutions Recovery «کودک گمشده فقط با جریان پیش می رود، برجسته نمی شود، مشکلی ایجاد نمی کند. با خراب کاری ها و دستاوردهای سایر اعضای خانواده، بچه کم خرج همان چیزی است که خانواده معتاد به آن نیاز دارد. متأسفانه، کودک گمشده اغلب در بزرگسالی گم می‌شود و برای مسیریابی در زندگی، تعامل اجتماعی یا جنگیدن برای خود مشکل زیادی دارد.» کودک گمشده تقریباً در خانواده وجود ندارد. آنها خود به دور خود یک دیوار می کشند، برای خواندن یا تماشای تلویزیون به اتاق خود می روند. آنها از جنجال و بحث در خانواده مانند طاعون اجتناب می کنند. آنها هیچ نظری ندارند، بنابراین هرگز نمی توان روی آنها برای حمایت از کسی حساب کرد.

دلربا
دلربا، اغلب، فرزند کوچک خانواده است. آنها معمولاً افراد بامزه و بدجنس در خانواده هستند. آنها احمقانه رفتار می کنند، همه را می خندانند، و توجه را به خود جلب می کنند، همه اینها در تلاش برای ایجاد آرامش در خانواده است. شما می توانید روی آنها برای مداخله در هنگام بروز یک موقعیت ناپایدار حساب کنید. ابزار آنها طنز آنهاست. فرزند دلربا به اندازه بقیه اعضای خانواده رنج می برد، اما آنها این رنج را پشت کارهای کمدی خود پنهان می کنند.

بزرگ شدن در یک خانواده ناکارآمد برای کسانی که در آن رشد می کنند، ویران کننده است. تصور کنید در یک زندان هستید؛ تنها خانه ای که تا به حال شناخته اید. در این زندان، آزار کلامی و/یا فیزیکی، فقدان حد و مرز، عدم وجود فضای شخصی و نبودن کسی نیست که بتوانید احساسات یا نگرانی‌های خود را به او بگویید در این خانه وجود دارد. شما نه احساس امنیت می کنید و نه احساس می کنید کسی وجود دارد که بتوانید به او تکیه کنید. به ندرت کسی از این سیستم شبه زندان آزاد می شود. ممکن است بیرون بیایید، اما از نظر روانی ممکن است برای زندگی سالم آماده مباشید.

ویژگی های یک خانواده ناکارآمد

در بالا به برخی از نقش‌هایی که در خانواده‌های ناکارآمد بازی می‌شود، پرداختیم. حال، بیایید نگاهی به برخی از ویژگی‌هایی بیندازیم که باعث می‌شود یک خانواده در زمره خانواده های ناکارآمد قرار بگیرند.

  1. سوء استفاده
    تجاوز جنسی، ضرب و شتم فیزیکی یا توهین کلامی همگی انواع آزار هستند. اینها فوق العاده جدی هستند. این خانواده‌ها معمولاً در حلقه‌ای گرفتار می‌شوند که به نظر می‌رسد سوء استفاده «عادی» است. برای کودکانی که در این محیط‌ها بزرگ می‌شوند، غیرعادی نیست که تا بزرگسالی به رفتار آزاردهنده خود ادامه دهند.
  2. سوء استفاده عاطفی
    این نوع سوء استفاده غیر فعال تلقی می شود. به عنوان مثال، مادری که فرزند خود را نادیده می گیرد، و او را در آغوش نمی گیرد. والدینی که مطلقاً هیچ علاقه ای به فرزندان خود نشان نمی دهند، یا زمانی که کودک آنچه را که آنها می خواهند انجام نمی دهد، از عشق خودداری می کنند. بی توجهی باعث می شود که کودک همیشه التماس توجه کند و همیشه به دنبال راه هایی برای دریافت اعتبار باشد. برخی از اشکال شدید سوء استفاده عاطفی شامل انتقاد مداوم، شرمساری، احساس گناه، قلدری، تهدید، متهم کردن و رفتار کنترل‌کننده هستند. مردی که زمانی تحت درمانش بودم، نیاز دائمی به توجه مردان و زنان داشت. اگر آن را دریافت نمی کرد، بسیار افسرده می شد و فکر می کرد مشکلی از سمت او وجود دارد. او مدام خود را سرزنش می کرد که به اندازه کافی خوب نیست. برخی از بررسی‌های پیشینه خانوادگی او چیزی را فاش کرد که من قبلاً به آن مشکوک بودم؛ پدر مرد از زندگی پسرش غایب بود. و وقتی هم که در اطراف او بود، پسرش را نادیده گرفت و به دوستان و فعالیت هایش توجه بیشتری داشت. به عنوان یک بزرگسال، مراجع من در تلاش مداوم برای جلب تایید و توجه غریبه ها بود که هرگز از پدرش دریافت نکرد.
  1. عشق مشروط
    در خانواده هایی که عشق مشروط است، همیشه یک ناامیدی شدید وجود دارد. یکی از اعضای این خانواده مدام در تلاش است تا کامل باشد. آنها می دانند که اگر اینطور نباشند نباشند؛ که اگر آنچه از آنها انتظار می رود انجام ندهند، “عشق والدین” از بین خواهد رفت. این اعضا احساس می کنند که روی یک طناب راه می روند. یک لغزش و همه چیز تمام می شود. در این خانواده ها شبکه ایمنی وجود ندارد. بچه‌ها معمولاً طوری بزرگ می‌شوند که به افرادی لذت جو تبدیل می‌شوند که برای به دست آوردن عشقی که شدیداً می‌خواهند و به آن نیاز دارند، هر کاری که لازم است انجام می‌دهند.
  2. بدون مرز
    یک سناریوی معمولی در این نوع خانواده، پدر و مادری است که کنترل می‌کند، به حریم خصوصی شما حمله می‌کند و به نظر یا خواسته‌های شما توجهی نمی‌کند. شاید آنها نامه شما را باز می کنند یا اگر نخواهند که شما آن را ببینید، آن را دور بیاندازند. ممکن است بخواهید خود را ابراز کنید، اما اگر این کار را انجام دهید دلسرد می شوید. بدون حد و مرز، نقش های خانواده مبهم هستند. به عنوان یک کودک بزرگتر، ممکن است شما والد شوید و مجبور شوید به عنوان والدین خواهر و برادر کوچکتر یا پدر و مادر خود رفتار کنید. زندگی بدون مرز مانند ریختن پنج نوع غذا در مخلوط کن است. وقتی آنها مخلوط شدند، جدا کردن هر یک از مواد غیرممکن است. خانه ای که هیچ حد و مرزی ندارد همینطور است. شما نه فضای خود را دارید و نه هویت خود را. به طور کلی عدم رعایت حقوق فردی و حریم خصوصی وجود دارد.
  1. بدون صمیمیت
    در این خانواده هیچ صمیمیتی بین اعضای خانواده وجود ندارد. نشانه های عشق وجود ندارد. بچه های این خانه به هیچ وجه احساس حمایت نمی کنند. از نظر عاطفی، والدین در دسترس نیستند. این احتمال وجود دارد که یک بزرگسال بالغ از این نوع خانواده از احساسات خود دست کشیده باشد یا شریک عاطفی ای را انتخاب کند که از لحاظ عاطفی در دسترس نیست و خانواده اصلی خود را تکرار کند.
  2. مثلث بندی
    در این نوع اختلال، اعضای خانواده نمی توانند یا نمی خواهند به یکدیگر اعتماد کنند. “ارتباط” با “مثلث بندی” یکی دیگر از اعضای خانواده شکل می گیرد. به عنوان مثال، فرض کنید که مادر از دست پدر عصبانی است. به جای صحبت کردن با پدر در مورد وضعیت، او به پسر خود زنگ می زند و شروع به شکایت از پدر می کند: «آیا باورت می شود که او چه کار کرده است؟ او یک مشکل بزرگ است. من حتی نمی توانم او را تحمل کنم. می توانی به او بگویی که من این را گفتم؟» تصور کنید پسر چگونه بین هر دو والدین گیر کرده است. در این خانواده همیشه شخص سومی وجود دارد و جایگزین ارتباط مستقیم می شود.
  1. اعتیاد
    هر خانواده ای که یک یا چند عضو معتاد به مواد مخدر، الکل، قمار و غیره داشته باشد، به شدت ناکارآمد است. هر نوع معتادی نمی تواند والدین خوب و مسئولیت پذیری باشد. آنها ممکن است از نظر فیزیکی حضور داشته باشند، اما از نظر احساسی خیر. معتادان غیرقابل پیش بینی هستند. اعضای این خانواده با گوش به زنگی بیش از حد بزرگ می شوند، همیشه مضطرب هستند که در آینده چه اتفاقی می افتد. در خانواده‌های مبتلا به اعتیاد، ممکن است فریاد زدن، خشونت، یا برعکس، عدم دخالت زیاد باشد. همه این ویژگی ها باعث ایجاد درد حاد می شوند.

برخی از علل اختلال عملکرد در خانواده

اکنون که تصویری از قطعاتی دارید که به ساختار خانواده ناکارآمد می‌انجامند، ممکن است بخواهید دلایل آن را بدانید. خیلی چیزها می توانند در بین باشند. به عنوان مثال، ممکن است سابقه بیماری روانی، مشکلات سلامتی یا آزار فیزیکی یا کلامی وجود داشته باشد. شاید والدین در یک خانه خشونت آمیز بزرگ شده باشند، و حالا خودشان آن خانه را ساخته اند. با این حال، گاهی اوقات، این اختلال در اثر چالش های غیرقابل پیش بینی زندگی ایجاد می شود. شاید استرس زیاد به دلیل از دست دادن شغل، که منجر به ناامیدی، افسردگی و شاید حتی آزار خانگی شود. زمانی که با مراجعان Worker’s Compensation کار می کردم، استرس ناشی از صدمات مضر و متعاقب از دست دادن شغل آنها برای برخی از مراجعان من غیرقابل تحمل بود. اغلب آنها افسرده، بدرفتار می شدند یا دست به خودکشی و گاهی اوقات حتی قتل میزدند. از دست دادن هویت، پویایی خانواده را تغییر می‌دهد و وضعیتی که قبلاً وجود نداشت ایجاد می‌شود. نقش‌ها تغییر می‌کنند و در نتیجه آشفتگی زیادی در خانواده ایجاد می‌کنند. بزرگ شدن در یک خانواده ناکارآمد می تواند زخم های زیادی بر جای بگذارد. این زخم ها ممکن است به صورت زیر ظاهر شوند:
اختلالات رفتاری
مشکل در شروع و حفظ روابط
مشکل در برقراری ارتباط با احساسات
اعتماد به نفس پایین
عدم عزت نفس
اضطراب یا افسردگی مزمن
خود انتقادی مداوم


آیا مشاوره خانواده و یا مشاوره فردی می تواند به شما در حل اختلاف ها کمک کند؟ با صحبت کردن با یک متخصص در هوکات قدم بزرگی در سلامت روان خود بردارید.


11 راه برای درمان خانواده ناکارآمد

اگر در خانواده ای ناکارآمد بزرگ شده اید، ممکن است احساس ناامیدی داشته باشید. اما همه چیز از دست نرفته است. کارهای زیادی وجود دارد که می توانید برای بهبودی و داشتن یک زندگی متعادل و سازنده انجام دهید. در اینجا چند پیشنهاد وجود دارد که شما را در مسیر خود قرار می دهد:
_ مدتی درمان دریافت کنید. یک درمانگر خوب می تواند به شما کمک کند تا به آن زخم های قدیمی و درونی نگاه کنید و با شما برای کمک به بهبود آنها همکاری کند.
_ درک کنید که به عنوان یک کودک، شما صدایی نداشتید، اما به عنوان یک بزرگسال، دارید.
_ بدانید که آنچه به شما گفته شده است مهم نیست، شما شایسته عشق هستید. شما مهم هستید!
_ یاد بگیرید که احساسات خود را بیان کنید. آنها در درون شما هستند.
_ تا حد امکان از محیط سمی دوری کنید.
_ از تکرار چرخه ای که در آن زندگی می کردید دست بردارید. لازم است یک حالت عادی جدید پیدا کنید.
_ بدانید که گذشته شما را تعریف نمی کند. به عنوان یک بزرگسال، می توانید انتخاب های مختلفی داشته باشید.
_ از سرزنش گذشته خود دست بردارید کارها را متفاوت انجام دهید؛ این بهترین راه برای حرکت به جلو است.
_ از هر نقش نامناسبی که بازی کردید دست بردارید. چه نقشی بازی کردی؟ آیا این چیزی است که برای شما مفید است؟ یا چیزی که باید دور بریزید؟
_ شما دیگر قربانی نیستید مگر اینکه به خود اجازه دهید قربانی باقی بمانید.
_ بدانید که نمی توانید مردم را تغییر دهید. شما فقط می توانید خودتان را تغییر دهید. به موجب آن، رفتار دیگران را تغییر می دهید.

سخن پایانی

بزرگ شدن در یک خانواده ناکارآمد می تواند بسیار طاقت فرسا باشد. این یک جنگ در حال انجام است که زخم های جنگی متعددی بر جای می گذارد. به عنوان یک بزرگسال، مجبور نیستید به جنگ ادامه دهید. میتوانید تمامش کنید و اگرچه ممکن است همیشه خاطرات آزاردهنده را به داشته باشید، اجازه ندهید که گذشته زندگی فعلی شما را دیکته کنند. شما می توانید انتخاب های مختلفی داشته باشید. در ابتدا، ممکن است مجبور شوید کارهایی را انجام دهید که بر خلاف چیزی است که فکر می کنید هستید. اما با انجام مکرر این کارها، همه چیز می تواند تغییر کند. چرخه اختلال عملکرد را می توان شکست. یک چرخه جدید و بهبود یافته می تواند ایجاد شود، و شما می توانید آن را انجام دهید!

شما مجبور نیستید به تنهایی با مشکلات روبرو شوید.

مشاوران مجرب ما در هوکات می توانند به شما کمک کنند.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

به بالای صفحه بردن