7 سوال عجیب که به شما کمک می کند هدف زندگی خود را پیدا کنید.

دراین زمینه از متخصصین روانشناس و روانپزشک در پلتفرم هوشمند هوکات به طریق مشاوره روانشناسی آنلاین از سراسر جهان بهره مند شوید.

نوشته شده توسط، مارک منسون، توسط تیم تحریریه هوکات
یک روز، وقتی برادرم 18 ساله بود، وارد اتاق نشیمن شد و با افتخار به من و مادرم اعلام کرد که یک روز قرار است سناتور شود. احتمالاً مادرم به او پاسخ «خیلی خوب است، عزیزم» را تحویل داد، در حالی که مطمئن هستم با یک کاسه سوپ یا چیزی دیگر حواس من پرت شده بود. اما به مدت پانزده سال، این هدف همه تصمیمات زندگی برادرم را تحت تأثیر قرار داد: اینکه او در مدرسه چه می خواند، کجا زندگی می کرد، با چه کسی ارتباط برقرار می کرد و حتی در بسیاری از مسافرت ها و تعطیلات آخر هفته خود چه می کرد. بعد از تقریباً نیمی از عمرش، او رئیس یک حزب سیاسی بزرگ و یک قاضی شد. او همچنین در 30 سالگی برای کنگره ایالتی نامزد شد اما به سختی شکست خورد. صحبت من را اشتباه نگیرید برادر من یک فرد عجیب است. این اساساً هرگز اتفاق نمی افتد. بسیاری از ما هیچ سرنخی نداریم که می خواهیم با زندگی خود چه کنیم. حتی بعد از اتمام مدرسه. حتی بعد از اینکه کار پیدا کردیم. حتی بعد از اینکه پول در می آوریم. بین سنین 18 تا 25 سالگی، بیشتر از اینکه لباسم را عوض کنم، آرزوهای شغلی خود را عوض می کردم. و حتی بعد از اینکه کسب‌وکاری داشتم، چهار سال دیگر طول کشید تا به وضوح آنچه را که برای زندگی‌ام می‌خواهم تعریف کنم. به احتمال زیاد شما بیشتر شبیه من هستید و نمی دانید چه کاری می خواهید انجام دهید. این مبارزه ای است که تقریباً هر بزرگسالی با آن روبرو می شود. “من می خواهم با زندگی خود چه کنم؟” “من به چه چیزی علاقه دارم؟” “من چه چیزی را نمی خواهم؟” من اغلب ایمیل هایی از افراد 40 و 50 ساله دریافت می کنم که هنوز نمی دانند می خواهند با زندگی خودشان چه کنند.

مشکل جستجوی “هدف زندگی”

بخشی از مشکل خود مفهوم «هدف زندگی» است. این ایده که هر یک از ما برای هدفی بالاتر به دنیا آمده ایم و اکنون مأموریت کیهانی ماست که آن را پیدا کنیم. این همان منطق بدی است که برای توجیه چیزهایی مانند الماس های روح یا اینکه عدد شانس شما 34 است (اما فقط در روزهای سه شنبه یا در ماه کامل) استفاده می شود. حقیقت اینجاست ما برای مدتی نامشخص روی این زمین زندگی می کنیم. در این مدت ما کارهایی انجام می دهیم. برخی از این موارد مهم هستند. برخی از آنها بی اهمیت هستند. و آن چیزهای مهم به زندگی ما معنا و شادی می بخشد. موارد بی اهمیت اساسا فقط زمان را می کشند. بنابراین وقتی مردم می گویند “با زندگیم چه کنم؟” یا “هدف زندگی من چیست؟” آنچه آنها در واقع می پرسند این است: “با وقتم که مهم است چه کار می توانم انجام دهم؟”
این سوال بی نهایت بهتر است. این بسیار قابل کنترل تر است و تمام ایده های مضحک که سوال “هدف زندگی” دارد را ندارد. دلیلی وجود ندارد که در حالی که تمام روز روی مبل خود نشسته اید و در حال خوردن چیپس هستید، به اهمیت کیهانی زندگی خود فکر کنید. درعوض، باید از این افکار خود خلاص شوید و آنچه را که برایتان مهم است، کشف کنید.
یکی از رایج‌ترین سوالات ایمیلی که من دریافت می‌کنم این است که مردم از من می‌پرسند با زندگی‌شان چه کنند، «هدف زندگی»شان چیست. پاسخ این سوال برای من غیرممکن است. از این گذشته، با تمام این که من می دانم، این شخص واقعاً به بافتن ژاکت برای بچه گربه ها یا فیلمبرداری از حشرات علاقه دارد؛ من هیچ سرنخی ندارم، من کی هستم که بگویم چه چیزی برای آنها درست است یا چه چیزی مهم است؟ اما پس از مدتی تحقیق، من مجموعه ای از سوالات را جمع آوری کردم تا به شما کمک کنم تا بفهمید چه چیزی برای شما مهم است و چه چیزی می تواند به زندگی شما معنای بیشتری بدهد. این سوالات به هیچ وجه جامع و قطعی نیستند. در واقع، آنها کمی مسخره هستند. اما من آنها را اینگونه ساختم زیرا کشف هدف در زندگی ما باید سرگرم کننده و جالب باشد، نه یک کار طاقت فرسا. بنابراین، چه به دنبال شغل رویایی خود باشید، چه به فکر شروع یک شغل دوم هستید، یا نمی خواهید تمام زندگی خود را صرف این فکر کنید که “چه می شود اگر …”، امیدواریم پاسخ های معناداری برای این سوال ها پیدا کنید.

1. دوست دارید چه طعمی از ساندویچ را بخورید؟

در اینجا حقیقت کوچکی در مورد زندگی وجود دارد که افراد در گردهمایی‌های دبیرستان به شما نمی‌گویند:
همه چیز بد است، حداقل بعضی اوقات.
اکنون، این احتمالاً بسیار بدبینانه به نظر می رسد. و ممکن است فکر کنید، “هی آقای منسون، این بدبینی را تمام کن.” اما من در واقع فکر می کنم این یک ایده رهایی بخش است. همه چیز شامل فداکاری است. همه چیز شامل نوعی هزینه است. هیچ چیز همیشه لذت بخش یا نشاط آور نیست. بنابراین، این سؤال پیش می‌آید: شما حاضرید کدام مبارزه یا فداکاری را تحمل کنید؟ در نهایت، چیزی که توانایی ما را برای چسبیدن به چیزی که به آن اهمیت می‌دهیم تعیین می‌کند، توانایی ما برای مقابله با تکه‌های ناهموار و رهایی از روزهای طاقت فرسا و سخت و اجتناب‌ناپذیر است. اگر می‌خواهید یک کارآفرین درخشان در صنعت فناوری باشید، اما نمی‌توانید با شکست کنار بیایید، در این صورت نمی‌توانید از این کار آینده ای را داشته باشید. اگر می‌خواهید یک هنرمند حرفه‌ای باشید، اما مایل نیستید که صدها، اگر نه هزاران بار، کارتان را رد کنند، قبل از شروع آن را تمام شده بدانید. پاسخ به این سوال به شما خواهد گفت:
برای به دست آوردن آنچه می خواهید، حاضرید چه مبارزاتی را تحمل کنید؛
چیزی که احتمالاً در آن بهتر از سایر افراد خواهید بود چه چیزی است.

2. چه چیزی درحال حاضر در مورد شما صادق است که خودتان در 8 سالگی را به گریه می اندازد؟

چیزی در مورد فشارهای اجتماعی دوران نوجوانی و فشارهای حرفه ای دوران جوانی است که شور و شوق را از ما بیرون می کشد. به ما آموخته اند که تنها دلیل انجام کاری این است که به نحوی برای آن پاداش دریافت کنیم؛ و ماهیت معاملاتی جهان ناگزیر ما را خفه می کند و باعث می شود احساس گمگشتگی یا گیر افتادن داشته باشیم. بچه که بودم داستان می نوشتم. ساعت‌ها تنها در اتاقم می‌نشستم و می‌نوشتم درباره بیگانگان، درباره ابرقهرمانان، درباره جنگجویان بزرگ، درباره دوستان و خانواده‌ام. نه به این دلیل که دوست داشتم کسی آن را بخواند. نه به این دلیل که می خواستم والدین یا معلمانم را تحت تاثیر قرار دهم؛ برای لذت مطلق از آن. و بعد به دلایلی متوقف شدم. و یادم نیست چرا.
همه ما تمایل داریم ارتباط خود را با آنچه در کودکی دوست داشتیم از دست بدهیم. تا زمانی که در اواسط 20 سالگی بودم، دوباره کشف کردم که چقدر عاشق نوشتن هستم. و تا زمانی که کسب و کارم را شروع کردم، به یاد آوردم که چقدر از ساختن وب سایت ها لذت می برم، کاری که در اوایل نوجوانی ام، فقط برای سرگرمی انجام می دادم. اما نکته خنده دار این است که اگر خود 8 ساله من از خود 20 ساله ام بپرسد: “چرا دیگر نمی نویسی؟” و من پاسخ بدهم: “چون در آن خوب نیستم” یا “چون هیچ کس آنچه را که می نویسم نمی خواند” یا “چون نمی توانی با انجام این کار پول در بیاوری”، نه تنها کاملاً در اشتباه خواهم بود، بلکه نسخه هشت ساله من احتمالاً شروع به گریه می کند. آن پسر هشت ساله اهمیتی به جستجوهای گوگل یا ویروسی بودن رسانه های اجتماعی یا پیشرفت کتاب نداشت. او فقط می خواست بازی کند؛ و این جایی است که اشتیاق همیشه شروع می شود: با حس بازی. پاسخ به این سوال به شما خواهد گفت:
چه شور کودکی را در بزرگسالی از دست دادی؛
چه فعالیتی را باید دوباره شروع کنید، فقط برای سرگرمی.

3. چه چیزی باعث می شود که غذا خوردن و حمام کردن را فراموش کنید؟

به فعالیت هایی که تمام شب شما را بیدار نگه می دارند فکر کنید، بعد به اصول شناختی پشت آن فعالیت هایی که شما را مجذوب خود می کند نگاه کنید. زیرا به راحتی می توان از آنها در جای دیگری استفاده کرد. همه ما این تجربه را داشته‌ایم که آنقدر در چیزی غرق می‌شویم که دقیقه‌ها تبدیل به ساعت می‌شود و ساعت‌ها تبدیل به «وای فراموش کردم شام بخورم». ظاهراً در دوران اوج زندگی، مادر اسحاق نیوتن باید مرتباً به خانه می آمد و به او یادآوری می کرد که غذا بخورد، زیرا او تمام روزها چنان غرق کار می شد که فراموش می کرد. من قبلا با بازی های ویدیویی اینطور بودم. این احتمالا چیز خوبی نبود. در واقع، برای چندین سال این یک نوع مشکل برای من بود. من به جای انجام کارهای مهمتر مانند مطالعه برای امتحان، یا دوش گرفتن منظم، یا صحبت رو در رو با افراد دیگر، می نشستم و بازی های ویدیویی انجام می دادم.
تا زمانی که بازی ها را رها کردم متوجه شدم که اشتیاق من به خود بازی ها نیست (اگرچه من آنها را دوست دارم). اشتیاق من برای پیشرفت، خوب بودن در چیزی و سپس تلاش برای بهتر شدن است. خود بازی ها، گرافیک و داستان جالب بودند، اما من به راحتی می توانم بدون آنها زندگی کنم. و وقتی این وسواس را برای خودسازی و رقابت در کسب و کار خودم و نوشتنم به کار بردم، خوب، همه چیز به شکل بزرگی شروع شد. شاید برای شما چیز دیگری باشد. شاید سازماندهی بیش از حد کارها، گم شدن در یک دنیای خیالی، آموزش چیزی به کسی یا حل مشکلات فنی باشد. هر چه هست، فقط به فعالیت هایی که تمام شب شما را بیدار نگه می دارند نگاه نکنید، بلکه به اصول شناختی پشت آن فعالیت هایی که شما را مجذوب خود می کنند نگاه کنید. زیرا به راحتی می توان از آنها سود برد. پاسخ به این سوال به شما خواهد گفت:
کاری که واقعا از انجام آن لذت می برید چیست؛
چه فعالیت های دیگری را باید بررسی کنید که ممکن است از آن ها نیز لذت ببرید.



آیا مشاوره با متخصص بالینی و مشاوره فردی می تواند به شما کمک کند؟ با صحبت کردن با یک متخصص در هوکات قدم بزرگی در سلامت روان خود بردارید.


4. چه چیزی شما را خجالت زده تر می کند؟

خجالت کشیدن را بپذیرید. احساس حماقت بخشی از مسیر دستیابی به چیزی مهم و معنادار است. هر چه یک تصمیم مهم زندگی شما را بیشتر می ترساند، شانس بیشتری برای انجام آن دارید. قبل از اینکه بتوانید در کاری خوب باشید و کار مهمی را انجام دهید، ابتدا باید چیزی را دوست داشته باشید و هیچ فکری نداشته باشید که در حال انجام چه کاری هستید و برای این کار باید خود را به شکلی، اغلب مکرر، شرمنده کنید. و بیشتر مردم سعی می کنند از شرمسار کردن خود اجتناب کنند، به این دلیل که این کار بد است. بنابراین، به دلیل خاصیت شرمنده شدن، اگر از هر چیزی که به طور بالقوه می تواند شما را شرمنده کند اجتناب کنید، هرگز کاری را که به نظر مهم می رسد انجام نخواهید داد. بله، به نظر می رسد که یک بار دیگر، همه چیز به آسیب پذیری ما باز می گردد.
در حال حاضر، کاری وجود دارد که می‌خواهید انجام دهید، کاری که در مورد انجام آن فکر می‌کنید، کاری که در مورد انجام آن خیال پردازی می‌کنید، اما آن را انجام نمی‌دهید. شما دلایل خود را دارید، بدون شک. و این دلایل را تا بی نهایت با خود تکرار می کنید. اما آن دلایل چیست؟ چون همین الان می‌توانم به شما بگویم که اگر این دلایل بر اساس آنچه دیگران فکر می‌کنند، باشد، در این صورت خودتان را به اشتباه می‌اندازید. اگر دلایل شما چیزی شبیه این است: «من نمی‌توانم کسب‌وکاری راه‌اندازی کنم زیرا وقت گذرانی با بچه‌هایم برای من مهم‌تر است» یا «یادگیری زبان در تمام طول روز احتمالاً با تمرین موسیقی من تداخل می‌کند و موسیقی برای من مهم‌تر است» در این حالت باشد، به نظر خوب می رسد. اما اگر دلایل شما این است که «والدینم از آن متنفرند» یا «دوستانم مرا مسخره می‌کنند» یا «اگر شکست می‌خوردم، شبیه یک احمق می‌شوم»، به احتمال زیاد، شما در واقع از چیزی اجتناب می‌کنید. شما واقعاً به آن کار اهمیت می دهید و اهمیت دادن به آن چیزی است که شما را می ترساند، نه آنچه مامان فکر می کند یا آنچه دختر همسایه می گوید. چیزهای بزرگ، در ذات خود، منحصر به فرد و غیر متعارف هستند. بنابراین برای دستیابی به آنها باید بر خلاف ذهنیت قومی و گروهی حرکت کنیم و انجام این کار ترسناک است. شرمساری را در آغوش بگیرید. احساس حماقت بخشی از مسیر دستیابی به چیزی مهم و معنادار است. هر چه یک تصمیم مهم زندگی شما را بیشتر می ترساند، شانس بیشتری برای انجام آن دارید. پاسخ به این سوال به شما خواهد گفت:
چیزی که شما را می ترساند … و دلایل خوب برای آن چیست؛
این که باید دست از بهانه های زشت بردارید و شروع به انجام کاری کنید.

5. چگونه می خواهید جهان را نجات دهید؟

شما قرار نیست مشکلات دنیا را خودتان حل کنید. اما شما می توانید کمک کنید و در آن تفاوت ایجاد کنید؛ و این احساس ایجاد تفاوت در نهایت چیزی است که برای شادی و رضایت شما مهم است. اگر اخیراً اخبار را ندیده اید، به شما بگویم که دنیا چند مشکل اساسی دارد؛ و منظور من از “چند مشکل” واقعاً این است که “همه چیز خراب است”. اما برای داشتن یک زندگی شاد و سالم، باید ارزش‌هایی را حفظ کنیم که بیشتر از لذت یا رضایت تنها خودمان است. بنابراین یک مشکل را انتخاب کنید و شروع به نجات جهان کنید. تعداد زیادی برای انتخاب وجود دارد. سیستم های آموزشی خراب ما، توسعه اقتصادی، خشونت خانگی، مراقبت های بهداشت روانی، فساد دولتی. من همین امروز صبح یک مقاله در مورد قاچاق جنسی دیدم و من را عصبانی کرد و آرزو کردم کاش می توانستم کاری انجام دهم. صبحانه ام را هم خراب کرد. مشکلی را که به آن اهمیت می دهید پیدا کنید و شروع به حل آن کنید. بدیهی است که شما به تنهایی مشکلات جهان را حل نمی کنید. اما شما می توانید کمک کنید و تفاوت ایجاد کنید. و این احساس ایجاد تفاوت در نهایت چیزی است که برای شادی و رضایت شما مهم است. پاسخ به این سوال به شما خواهد گفت:
چه مشکلی برای شما مهم است که بزرگتر از خود شماست؛
چگونه می توانید تفاوت ایجاد کنید.

6. اگر مجبور بودید تمام روز، هر روز خانه را ترک کنید، کجا می رفتید و چه می کردید؟

کشف آنچه در زندگی به آن علاقه دارید و برای شما اهمیت دارد، یک ورزش تمام عیار است، یک فرآیند آزمایش برای کشف خود. هیچ یک از ما دقیقاً نمی دانیم که در مورد یک فعالیت چه احساسی داریم تا زمانی که واقعاً آن فعالیت را انجام دهیم. بسیاری از ما وارد روال قدیمی خود می شویم. ما حواسمان را پرت می کنیم با خوابیدن روی کاناپه راحت و خوردن چیپس های پنیری و هیچ اتفاق جدیدی نمی افتد. این یک مشکل است. چیزی که اکثر مردم درک نمی کنند این است که اشتیاق نتیجه عمل است نه علت آن. پس از خود بپرسید، اگر واقعا مجبور بودید که هر روز برای همه چیز به جز خواب خانه خود را ترک کنید، چگونه خودتان را مشغول می کردید؟ و البته، شما نمی توانید فقط در یک کافی شاپ بنشینید و اینستاگرام را مرور کنید. احتمالاً قبلاً این کار را انجام داده اید. بیایید وانمود کنیم که هیچ وب سایت بی فایده، هیچ بازی ویدیویی و تلویزیون وجود ندارد. خودتان را به دهه 60 برگردانید، زمانی که فیس‌بوک، اینستاگرام، همه این شبکه‌های اجتماعی که اکثر ما نیمی از عمر خود را صرف آن می‌کنیم، هنوز اختراع نشده بود. شما باید تمام روز بیرون از خانه باشید و فعالانه کاری را انجام دهید تا زمانی که به رختخواب بروید – کجا می روید و چه می کنید؟ برای کلاس رقص ثبت نام کنید؟ به یک باشگاه کتاب می پیوندید؟ برای گرفتن مدرکی اقدام می کنید؟ شکل جدیدی از سیستم آبیاری اختراع می کنید که می تواند جان هزاران کودک را در روستاهای آفریقا نجات دهد؟ پریدن با پاراگلایدر را یاد می گیرید؟ با این همه مدت زمان چه کار می کنی؟ چه فعالیتی را بالاتر از سایرین انتخاب می کنید؟ همه ما فقط 24 ساعت در روز وقت داریم، و بنابراین به این سوال بسیار مهم بازگشته ایم که همه باید از خود بپرسیم: “با زمان مهم خود چه کنم؟” اگر به نظر شما جالب است، چند پاسخ را یادداشت کنید و سپس، می دانید که باید بیرون بروید و واقعاً آنها را انجام دهید. حتی پاداشی برای کارهایی که برای بار اول انجام دادید و شکست خوردید به خود بدهید. پاسخ به این سوال به شما خواهد گفت:
چیزی که در تمام مدت به آن علاقه داشتید چیست؛
چگونه باید وقت خود را صرف کنید.

7. اگر می‌دانستید که قرار است فقط یک سال دیگر زنده باشید، چه کار می‌کنید و چگونه می‌خواهید به خاطر آورده شوید؟

در نهایت، مرگ تنها چیزی است که به ما چشم اندازی از ارزش زندگیمان می دهد. زیرا تنها با تصور عدم وجود خود است که می توانید درک کنید که چه چیزی در مورد وجود شما مهم است. بسیاری از ما دوست نداریم به مرگ فکر کنیم. ما را به وحشت می اندازد اما فکر کردن به مرگ خودمان بطور شگفت انگیزی مزایای عملی زیادی دارد. یکی از این مزایا این است که ما را مجبور می‌کند آنچه را که واقعاً در زندگی‌مان مهم است و چیزهایی که بی‌اهمیت و حواس‌پرت‌کننده هستند، به صفر برسانیم. زمانی که در دانشگاه بودم، در اطراف قدم می زدم و از مردم می پرسیدم: «اگر یک سال دیگر زنده باشید، چه کار می کنید؟» همانطور که می توانید تصور کنید، من در مهمانی ها بسیار محبوب بودم. بسیاری از مردم پاسخ های مبهم و خسته کننده ای دادند. چند تا نوشیدنی نزدیک بود به من پرتاب کنند. اما باعث شد که مردم واقعاً به شیوه ای متفاوت به زندگی خود فکر کنند و اولویت های خود را دوباره ارزیابی کنند. میراث شما قرار است چه شود؟ وقتی تو رفتی مردم چه داستان هایی خواهند گفت؟ در مراسم ترحیم شما چه می گویند؟ اصلا حرفی برای گفتن هست؟ یا، دوست دارید چه چیزی بگویند؟ چگونه می توانید از امروز شروع به کاری مفید برای آن روز کنید؟ وقتی مردم احساس می‌کنند هیچ حس جهت‌گیری یا هدفی در زندگی‌شان ندارند، به این دلیل است که نمی‌دانند چه چیزی برایشان مهم است، نمی‌دانند ارزش‌هایشان چیست.
و وقتی ندانید ارزش‌هایتان چیست، اساساً ارزش‌های دیگران را می‌پذیرید و به جای اولویت‌های خودتان، اولویت‌های دیگران را زندگی می‌کنید. این بلیط یک طرفه برای روابط ناسالم و در نهایت بدبختی است. کشف “هدف” خود در زندگی اساساً به یافتن آن یک یا دو چیز بزرگتر از خودتان و بزرگتر از اطرافیان شما خلاصه می شود، ارزش هایی که اولویت های شما را تعیین می کنند و اقدامات شما را هدایت می کنند. این در مورد یک دستاورد بزرگ نیست، بلکه صرفاً یافتن راهی برای صرف زمان محدود خود به خوبی است. و برای انجام این کار، باید از مبل خود بلند شوید و عمل کنید، و زمانی را برای فکر کردن فراتر از خودتان، فکر کردن بزرگتر از خودتان، و به طرز متناقضی، برای تصور دنیایی بدون خودتان اختصاص دهید. پاسخ به این سوال به شما خواهد گفت:
چه چیز برای شما بیشتر اهمیت دارد؛
چه ارزش هایی باید اقدامات شما را هدایت کنند.


آیا مشاوره با متخصص بالینی و مشاوره فردی می تواند به شما کمک کند؟ با صحبت کردن با یک متخصص در هوکات قدم بزرگی در سلامت روان خود بردارید.


برای پیدا کردن هدف خود در زندگی آماده اید؟

اگر از این کار لذت بردید و آماده هستید که کارهایتان را جمع و جور کنید، اهدافتان را بررسی کنید. اگر در این مسیر نیاز به راهنمایی دارید تیم متخصصان پلتفرم هوشمند هوکات آماده ارائه جلسات مشاوره به صورت آنلاین برای شما از هر کجای دنیا که هستید، هستند. ما عمیقاً خواهیم رفت تا بفهمیم چه چیزی واقعاً شما را هدایت می کند. سپس یک برنامه گام به گام برای کنار گذاشتن موارد بیهوده کرده و شروع به دنبال چیزی که در زندگی می‌خواهید ارائه دهید، خواهیم کرد. برای شروع اولین قدم کافیست اینجا کلیک کنید.

شما مجبور نیستید به تنهایی با مشکلات خود روبرو شوید.

مشاوران مجرب ما در هوکات می توانند به شما کمک کنند.

به بالای صفحه بردن